مشهد و دوفرزند

#یادش_بخیر

پارسال هفته دوم تعطیلات عید تلفنم صبح زنگ زد و قبل از پاسخ دادنم ، قطع شد. شماره بدون نام روی تلفن بود و من معمولا با اینجور شماره ها تماس نمی‌گیرم.

ناگهان دلم لرزید،‌زنگ زدم به برادر کوچکم حسین و شماره را برایش خواندم و گفتم شاید شماره تو باشه که دوباره خطت را عوض کردی!، داداش حسین تایید کرد و گفت از سوریه برگشتی, تعجب کردم و فورا تماس گرفتم، گوشی را برداشتی و با صدای گرم همیشگی گفتی:

به به سلام اخوی، نایب ایاره ام پیش امام رضا.

گفتم: خیلی دعا کن، کی اومدی؟! کی می آیی قم ، ببینیمت؟!

گفتی: فقط مرخصی گرفتم خانواده را بیاورم پابوس آقا، این دفعه وقتم کم است و امکان نداره ببینمتون، اگه عمری بود به زودی می آیم قم می‌بینمتون.

گفتم: به سلامت، سلام ما را هم برسان.

و نمی‌دانستم این آخرین سلام و خداحافظی است.

آخرین همکلامی من با تو پیش امام رضا بود، دعا کن اولین دیدار ما هم پیش امام رضا باشه.

آمدم ای شاه پناهم بده

خط امانی ز گناهم بده


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پویایی مدرسه در پرتو شورا Amy نوشتم، خواندی، فضائی که تکرار نخواهد شد. سایت خرید و فروش اکانت کلش او کلنز لذت زندگی rama وحید واحدجوان تخت خواب